نرگس مشکی پوش ::
دوشنبه 85/2/4 ساعت 7:30 عصر
یادته تو اون روزای کودکی نامه می دادیدم به هم یواشکی
یادته خونه می ساختیم روی اب با یه کاغذو یه سقف پولکی
همیشه می خندیدیم از ته دل یادته گریه میکردیم الکی
تو میگفتی مثل باغ غزلی من می گفتم مثله باغه میخکی
هیچ کسی نمی تونست جدا کنه مارو از هم حالا با هر کلکی
اره بچه بودیم و مست خیال اما عشقمون نبود دروغکی
حالا اما دیگه ما بزرگ شدیم می دونم بی دل شدی راست راسکی
تو میگی خشکیده باغه غزلت ولی تو هنوزم یه باغه میخکی
نوشته های دیگران()